دروغ مصلحت آمیز، به از راست فتنه انگیز!
پادشاهی دستور قتل اسیری را داد. بیچاره در حالت ناامیدی پادشاه را به باد فحش و نفرین گرفت که از قدیم گفته اند: هر که دست از جان بشوید هرچه در دل دارد، می گوید.
پادشاه پرسید: چه می گوید؟
یکی از وزرای خوش نیت گفت: ای پادشاه! می گوید خداوند پادشاه را به سلامت بدارد و خداوند بخشایندگان بر مردم را دوست می دارد.
پادشاه دلش به رحم آمد و دستور داد که او را آزاد کنند.
وزیرِ دیگر که بر ضد او بود، گفت: ما نباید به پادشاه دروغ بگوییم. این زندانی پادشاه را فحش داده و نفرین کرده است.
پادشاه از این حرف وزیر بدجنس ناراحت شد و گفت: من از آن دروغ بیشتر خوشحال شدم تا از این راستگویی تو، زیرا در آن دروغ مصلحت ولی در این راستگویی بدی بود و خردمندان گفته اند:
«دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز»